سکونتگاههای غیررسمی به عنوان معضیلی عمده در مدیریت بحران های روانی-اجتماعی به شما می آیند. در خبرهای اخیر شاهد مواردی چون فوت، گورخوابی، زباله گردی، سوختن، و تعدّی در مورد افراد دهکهای پایین جامعه هستیم که زیر خط فقر، معتاد و ساکن سکونتگاههای غیر رسمی هستند و نیز واکنشهای مختلفی از سوی مسئولان و رسانه های جمعی در فضاهای مجازی و حقیقی در راستا و یا خلاف این موضوعات در صدر محفل اخبار قرار گرفتهاند.
سکونتگاههای غیررسمی در جوامع
متاسفانه افزایش زندگی حاشیه نشینی و سکونتگاههای غیررسمی به بخشی غیر قابل انکار در زندگی شهری بدل شده اند؛ موضوعی که ارتباط به جامعه خاصی نداشته و محصول الزامی رویه خاصی در نظامهای سیاسی نیست، بلکه طبق نظر کارشناسان بانک جهانی تقریباً در تمامی جوامع شهری در کشورهای مختلف قابل مشاهده است.
بنظر می رسد خطرناکترین پدیده سکونتگاههای غیررسمی، پس از ایجاد آسیبهای اجتماعی و فرهنگی در جامعه فعلی، تولید نسلی گمنام و بیهویت است که در گام نخست در ساختارهای قانونی ثبت نشدهاند (نبود ثبت رسمی و نداشتن اوراق هویتی قانونی)؛ بعبارت سادهتر، این افراد در عین حال که هستند، اما در شمار نمیآیند و نیستند و برنامهریزان و سیاستگذاران نمیتوانند محاسبه و یا سنجهای از نیازها و تاثیرات متقابل آنها بر وضعیت فعلی و آینده جامعه داشته باشند.
واکنش ها به سکونتگاههای غیررسمی
بخش عمده واکنش های مشاهده شده نسبت به این موضوعات در سطح جهانی و محلی، تنها هیجانمدار و یا صرفاً به شیوه پینگپُنگی (حاضر جوابی) بوده است؛ متاسفانه وضع موجود اجتماعی به گونهای شده است که عوام و خواص در اقصی نقاط جهان بر مدار مُدگرایی حمله به سیستم حاکمیت و ایرادگیری صرف از نظام حاکمه (بدون راستیآزمایی انتقادات و ادعاهای خود) چرخیده و بجز واکنشهای هیجانی در راستای تخریب دیگرانی که بنا به هر دلیل از خود نمی دانند، کنش دیگری ندارند.
شق دیگر نیز الزام و اجبار مسئولان به پاسخگویی صرفاً برای حفظ جو پایدار و اجتناب از بروز تنشهای اجتماعی و سیاسی بوده است. اما نکته اصلی در این امر نهفته است که تمامی این موارد تنها و صرفاً «واکنشی بعد از رخداد واقعه» بوده اند و لا غیر.
حتی نکته جالب توجه در مورد منتقدان و خردهگیران همیشه در صحنه این است که هیچ کدام از این افراد حتی منابع خبری آنها نیز سعی در شناسایی درست و ریشه ای موضوع و علل رخداد واقعه ندارند و صرفاً بدنبال تلافی و برتری جویی نسبت به طرف مقابلند.
ریشه مسئله سکونتگاههای غیررسمی
درمورد سکونتگاههای غیررسمی حقیقت امر این است که مسایل پررنگ و مشکلات پیش آمده امروزی که جریان ساز اخبار بویژه در رسانه های فضای مجازی شده اند، غالباً در مورد افرادی هستند که یا از بدایت ناتوان از اداره خویش بوده اند (عوامل ژنتیک/فیزولوژیک، سطح اجتماعی-اقتصادی پایین خانوادهای که در آن متولد شده اند) و یا بدلایلی (بیماری، اعتیاد، سوابق کیفری، مهاجرت، طلاق، پناهندگی، و …) به سطوح پایین اجتماع سقوط کرده اند و در هر دو شکل ناتوان از خروج از این وضعیت و صعود به دهک های بالاتر هستند.
سکونتگاههای غیررسمی متاسفانه در ایران هنوزمورد پژوهش و یا هدف گزارش مدون منتشر شده ای از وضعیت سنجی و نیازسنجی این اقشار بصورت عمومی منتشر نشده و آگاهی ها در حد نقل قول های خبری در صفحات زرد از مقامات است که براحتی قابل تغییر و یا تکذیبند و از این حیث غبر قابل اتکا.
جمعیت در سکونتگاههای غیررسمی
یکی از مسایلی که در مورد این قشر از افراد پررنگ شده است، فرزندان آنهاست؛ فرزندانی که قطعاً در صورتی که حین انعقاد نطفه حق انتخاب داشتند، به هیچ وجه حاضر به ورود به چنین دنیای تاریکی در این طبقات اجتماعی نبودند.
افراد این طبقات، به دلایل مختلفی چون ناآگاهی و جهل (نداشتن دانش روابط جنسی، «خدا روزی بچه را می رساند»، قس علی هذا)، عدم دسترسی (نبود ابزارهای مناسب کنترل موالید، نبود آموزش های مناسب تنظیم خانواده، سطح نازل در حد صفر و بعضاً پایینتر بهداشت و امکانات خدمات بهداشت عمومی)، عدم اعتقاد به کنترل موالید، مصرف مواد و عدم اشراف به کنش های خود، تنفروشی، فروش/اجاره فرزند و درآمدزایی از این راه، استفاده از کار کودک، و سایر موارد تولید مثل میکنند.
فرزندآوری در سکونتگاههای غیررسمی
دراینکه فرزندآوری حق طبیعی انسان است شکی نیست، اما به چه قیمت و در چه صورتی؟ و با چه کیفیت فرزندی؟ اینکه این دهکهای پایینی بسرعت درحال ازدیاد نسل و تکثیر هستند، امری بسیار تامل برانگیز است.
درون سکونتگاههای غیررسمی، فرزندان این لایهها نه تنها آموزشهای مناسب اجتماع پذیری را کسب نکردهاند و با توجه به مهارت های مکتسب در این اقشار به کارهایی نظیر تولید و توزیع انواع مواد، تنفروشی، حاشیه نشینی در سکونتگاههای غیررسمی، تکدی، زورگیری، سرقت، و امثالهم می پردازند. بلکه افزون بر این با توجه به نقایص ژنتیک/مادرزاد ناشی از والدین (بویژه مشکلات تغذیه و نیز اعتیاد والدین) از منظر زیستی نیز موجوداتی مناسب برای ترکیب جمعیتی مورد نظر مسئولان نیستند.
حتی افرادی از دهک های بالا که بدلیل مشکلات باروری مبادرت به خرید غیرقانونی فرزندان این افراد می نمایند، در معرض خطرهای دو گانه هستند: از یک سو ضعف زیستی و ژنتیک این فرزندان و از دیگر سو، احتمال بالای مراجعه والدین زیستی این فرزندان در سال های آتی و اخاذی از این پرورش دهندگان.
واکنش به فرزندآوری در سکونتگاههای غیررسمی
در خبرهای چندی پیش ظاهراً از قول یکی از مسئولان نظری در مورد عقیم سازی زنان بیخانمان و ساکن اماکن و فضاهای عمومی شهری ارائه شده بود که متاسفانه بدلیل هجمه هیجانی پیشگفته، گویا مقام مسئول ناچار از تکذیب نظر خود شد؛ شاید هم اصلاً چنین خبری در اصل واقعیت نداشته است. اما هرچه بود، منجر به بروز موجی از واکنشهای هیجانی و احساسی به موضوع شد که در نهایت ختم به گزارههایی انسانگرایانه و فمینیستی شده و از بحثی علمی، کارشناسی و دقیق در سطوح مختلف، خبری نشد.
نظریات مرتبط با فرزندآوری در سکونتگاههای غیررسمی
نویسندگان در دیدگاههای علمی جمعیت شناسی و آمار حیاتی، یکی از شیوههای بسیار مهم در کنترل جمعیت و بهنژادی، انتخاب افراد واجد صلاحیت برای فرزندآوری است. این امر قدمتی به اندازه تاریخ جوامع بشری و نیز در آثار مکتوب، به قدمت نظرات افلاطون است. از دیرباز و اعصار پیش از تمدن، مردان نیرومند در جایگاه روسای قبایل قرارگرفته و در این جایگاه در کنار قدرت زیستی، بواسطه داشتن تمکن مادی (امکانات و ثروت قبیله) توانایی پرورش فرزندان مطلوبتری را داشتند.
در کنار این امر، این مردان به بهگزینی همسران مبادرت می کردند و زنانی نیرومند و زیبا و دارای فاکتورهای جذابیت جسمی (که بر اساس اصول تکاملی علایمی ناخودآگاه دالّ بر توانمندی زن در فرزندآوری سالم بودهاند) را به همسری برمی گزیده اند. افلاطون نیز در مباحث مرتبط با طبقهبندی جامعه اشارهای مبسوط به اهمیت فرزندآوری و فرزندپروری توسط نخبگان اجتماعی دارد.
مخاطرات فرزندآوری در سکونتگاههای غیررسمی
افراد دارای فقر تغذیه، ناتوانی های اقتصادی، و اعتیاد در سلول های جنسی خود دچار مشکلات فراوانی هستند و جهشهای ژنتیک در فرزندان حاصل از این افراد سبب تغییراتی از مشهود (نقایص جسمانی) تا نامشهود (نقایص عقلی) میشود. برای مشخص شدن اهمیت این موارد همین بس که حتی استعمال انواع دخانیات و یا نوشیدن مشروبات الکلی بصورت گهگاه در افراد در بازه زمانی ۲ سال پیش از بارداری، بر سلامت و وزنگیری جنین تاثیر منفی بسیاری دارد.
حال این وضعیت در مورد معتادان دارای تنش های پرشمار روانی-اجتماعی همراه با سوءتغذیه شدتی چندین برابر دارد. تقریباً تمامی پایش های جمعیتی بهداشتی در مورد این قبیل افراد مبین وجود انواع بیماری های منتقله جنسی (STIs) است.
این امر نه تنها در ناقص ساختن و سقط جنین دخیلند (همچون تبخال تناسلی و …)، بلکه به وی نیز انتقال یافته و در گسترش این موارد در جامه تاثیر بسزایی دارند (همچون HIV، انواع هپاتیت، سیفیلیس، و …). در کنار این موارد، ناتوانی و ناآگاهی این افراد برای واکسیناسیون (به موقع) و ثبت نشدن مشخصات این فرزندان در نظام های رسمی (ازدواج و نیز فرزندان در ثبت احوال ثبت نشده اند و افراد فاقد مدارک هویتی هستند) به همراه عدم صلاحیت فرزندپروی آنها به لحاظ قانونی، روانی، اجتماعی و حتی زیستی، خطر تولید مثل این افراد را بشدت افزایش می دهد. در عین حال متاسفانه آمارهای رسمی و غیررسمی حاکی از فروش فرزندان توسط این افراد است.
راهکارها و راهبردهای سکونتگاههای غیررسمی
درمواجهه با سکونتگاههای غیررسمی، بنظر می رسد لازم است سطوح برنامه ریزی در امر بهبود ترکیب جمعیتی بر اساس سیاست های مدونی صورت گیرند که در کوتاه مدت مانع از تکثیر و افزایش جمعیت افرادی شوند که نه تنها ناتوان از اداره خود هستند، بلکه در بطن آسیب های اجتماعی نیز قرار دارند.
بعنوان نمونه اینکه زنی بی خانمان و معتاد که در سکونتگاههای غیررسمی مأوا دارد عقیم شود، در پایین ترین سطح، کمک به وی در پیشگیری از بارداری های ناخواسته ناشی از عدم آگاهی، نداشتن امکانات بهداشت مقاربتی، یا تجاوز جنسی است و اینکه مردی معتاد و بی خانمان عقیم شود کمک به کاهش فرزندان ناقصی است که هزینه های پرشماری بر پیکر اجتماع وارد خواهند کرد.
در عین حال بنظر می رسد لازم است فرآیندی دقیق و قانونی برای این امر در نظر گرفته شود که شامل پیش شرط هایی از ارزیابی های زیستی، روانی، اجتماعی، اقتصادی است که مشخص کنند آیا فرد مورد نظر توانمندی لازم برای فرزندآوری را دارد؟
درمیانه سکونتگاههای غیررسمی، وقتی فردی که توان اداره زندگی خود را ندارد، چندین فرزند پدید میآورد، تنها اتفاق رخ داده در حقیقت تکثیر بدبختی و فلاکت است تا افزایش جمعیت. بنظر میرسد در وضعیت فعلی که جمعیت رو به میانسالی و پیری است، لازم است سیاستهای فرزندآوری تمرکز خود را بر افرادی قرار دهد که جزو قشر متوسط و به بالای جامعه هستند؛ کسانی که از منظر سطح دانش و توانمندی های زیستی، روانی، اجتماعی و اقتصادی توان پرورش نسل مطلوبی برای آینده را دارند.
حتی آمارها و اخباری که از پدیدآیی نخبگان در سطوح پایین جمعیتی حمایت می کنند، در صورت خوشهبندی علمی، مشخص خواهند ساخت که فرد سرآمد ژنتیکی بطور طبیعی در سرتاسر جمعیت میتواند بوجود آید و در صورتی که پایه ژنتیک و زیستی والدینی وی نیرومند باشد، توانمندیها و فرصت های بروز بیشتری را خواهد داشت؛ امری که از آن به بهر توارث پذیری صفت یاد می شود.
شاید لازم باشد نخبگان اجتماعی، منزلتی، اقتصادی و علمی جامعه هدف سیاست های تشویقی افزایش جمعیت قرار گیرند تا بتوان بتدریج در سال های آتی جمعیت جوان و نسل جدید نیرومندی را تربیت کرد که نه تنها والدین آنها دور از سوءتغذیه و محرومیت های اجتماعی-اقتصادی و زیستی بوده اند، بلکه از دانش بالایی برای تربیت فرزند و نیز محیط تحریک کننده مناسبی برای پرورش استعدادهای مورد نیاز جامعه برخوردار باشند.
براساس جمعیت شناسی سکونتگاههای غیررسمی، بررسیهای صورت گرفته در مورد اکثر مجرمان و نیز افرادی که در بدنه آسیبهای اجتماعی حضور دارند و یا گیر افتادهاند، نشان می دهد اکثریت آنها در محلات جرم خیز، سکونتگاههای غیر رسمی، و از والدینی ضعیف از منظر ابعاد زیستی، روانی، اجتماعی، و اقتصادی پرورش یافتهاند.
طبق بررسی های متعدد در سکونتگاههای غیررسمی، حتی مسایل ازدواج زودهنگام، تنفروشی، تجاوز و اعتیاد نیز در این محدودههای جمعیتی به شکل معناداری بالاتر از سایر بخشهای اجتماع است. بنظر میرسد اتخاذ سیاستهای کنترل موالید در این افراد بیش از پیش حایز اهمیت است.
در پایان
نکته پایانی که اهمیت آن کمتر از نکات پیش گفته نیست، عدم تبعیض جنسی در اعمال این سیاستهاست؛ در صورتی که قرار بر عقیمسازی باشد، بهتر است تنها به جنس خاصی تمرکز نشده و این سیاست در مورد دو جنس به یک صورت انجام پذیرد. متاسفانه با توجه به دیدگاه مردسالارانه، برخی بر این عقیدهاند صرفاً عقیمسازی زنان دهکهای پایین توطئهای مردانه علیه زنان و به مثابه ابزاری مردسالار برای سرکوب زنان است.
اما واقعیت این است که زنان متاسفانه کماکان هدف جنسی مردان پرشماری هستند و نمیتوان با قطعیت گفت تنها مردانی از همان قشر و لایه جمعیتی این زنان آسیب دیده اجتماعی با آنان همبستر میشوند.
بسیاری از گزارش های غیررسمی و یا کیفی که بعضاً مواردی بصورت فیلم های مستند در فضاهای مجازی منتشر میشوند حاکی از وجود شرکای جنسی از طیفهای مختلف است و این خطر زمانی بیشتر است که آن زن تنفروشی نموده و یا هدف تجاوزهای جنسی قرار گیرد؛ امری که رواج و شیوع بالایی در مورد این زنان آسیب دیده اجتماعی دارد.
نویسنده: دکتر امیر محمد شهسوارانی (PhD؛ جامعه شناس/روانشناس)