بهینه‌سازی علوم روانی-اجتماعی: اقدامات مداخله‌ای و درمانی (۲)

نگارنده: دکتر امیر محمد شهسوارانی

 

بخش دوم: شیوه‌های بهینه‌سازی علوم روانی-اجتماعی

(بخش اول)

خط پایه، گام اول بیهنه سازی روانی-اجتماعی

مهمترین رکن تقویت علوم روانی و اجتماعی، اجرای درست و اثربخش واقعی مطلوب مداخلات پیشنهادی این حوزه‌ها برای افراد، جامعه، سازمان‌ها و موسسات است. در این راستا لازم است در بادی امر بنیادهای هرگونه نظریه، فرضیه، مداخله، و یا فرآیند آموزشی/درمانی به درستی افگنده شوند.

اجرای روش تحقیق علمی در گام نخست مبتنی بر شناسایی وضع موجود است. اثربخشی هر مداخله‌ای داشتن خط پایه‌ای مناسب و سپس طراحی مداخله موثر مبتنی بر آن اندازه‌های خط پایه و انطباق آن با نیازها و اهداف است. منظور از خط پایه، مشخص نمودن دقیق کنش‌ها، حالت‌ها، وضیعت‌ها، شرایط، متغیرها، و رفتارها در وضع فعلی است.

ترسیم خط پایه به پژوهشگر دیدی کلی از وضعیتی که می‌خواهد وارد آن بشود، ارائه می‌نماید. دلیل استفاده از خط پایه بسیار ساده است: مقیاس‌های علمی بطور معمول مقیاس نسبی هستند و لازم است میزان اثر هر مداخله، نسبت به نقطه‌ای سنجیده شود. خط پایه به حدی در علوم روانی و اجتماعی مهم است که به عنوان نظریه خط پایه چهارچوب علمی و عملی دارد.

برای تهیه خط پایه لازم است به چند نکته توجه شود:

-اول، خط پایه به دو دسته خط پایه نرمال (بهنجار) و خط پایه فردی تقسیم می‌شود.

خط پایه نرمال یا بهنجار به معنای خط پایه طبیعی و خوب نیست، بلکه منظور متوسط بروز یا وجود یک متغیر/ حالت/ وضعیت/ رفتار/ کنش/ عامل /… در یک زمان خاص در یک قلمر جمعیتی و مکانی خاص است. مثل مشخص نمودن میزان فعالیت بدنی متوسط در گروه‌های سنی مختلف در کشور یا شهر یا استان، یا سرانه مطالعه سالانه در شهر، استان، کشور. خط پایه نرمال (بهنجار) امری فرضی و فقط صرفاً نقطه‌ای برای شروع و مقایسه است.

خط پایه فردی شامل وضعیتی خاص‌تر است؛ اینکه هر فرد/ واحد مورد بررسی چه میزان از متغیر، حالت، وضعیت، رفتار، کنش، عامل، و … خاص را در زمان و مکان خاص پژهشگر از خود بروز می‌دهد.

-دوم، میزان پیشرفت و اهداف نباید فرضی و بر اساس ذهن افراد شاخص تعیین شود، بلکه باید تناسب کاملی با شرایط محیطی، توان فرد برای تغییر، و زمان‌بندی واقع‌گرایانه صورت پذیرد.

اینکه پژوهشگر چه ایده‌آلی در ذهن خودش داشته باشد، الزماً به معنای درستی آن نیست. حتی اگر ایده‌آل ذهنی دانشمند و پژوهشگر درست هم باشند، باید امکان‌پذیری آن بررسی و تایید شود. بسیاری از متخصصان نظراتی دارند که حتی در جامعه خودشان نیز قابل اجرای نیست، چرا که خط پایه آنها شامل خودشان و اطرافیانشان بوده است، نه برآیندی از کلیت جامعه.

جامعه تشکلی از جمع جبری افراد و اعضای خود نیست، بلکه شامل عوامل فرهنگی، تاثیرات متقابل افراد بر همدیگر، شرایط خاص اقلیمی و جغرافیایی، شرایط زمانی، اوضاع اقتصادی، شرایط سیاسی و حتی شرایط ژئوپولتیکی (ترکیب جغرافیا و سیاست) است که قطعاً متفاوت از حال و هوای ذهنی پژوهشگران می‌باشد.

افزون بر این، بسیاری از افراد توان درک چهارچوب ذهنی متخصصان را ندارند. فرد متخصص حداقل چندین سال در رشته خود تحصیل و کار کرده و دیدگاه و چهارچوب ذهنی وی ساخته و پرداخته و تعلیم دیده است، اما مردم عادی به سبب نبود این بنیاد ذهنی، در بسیاری اوقات ناتوان از حتی درک پیاه پژوهشند، چه رسد به درک سودمندی‌های آن. حتی در صورت درک، میزان توانمندی هر فرد در اجرای برنامه‌های مداخله‌ای، درمانی، و آموزشی با دیگری متفاوت است.

-سوم: خط پایه جوامع دیگر بخصوص در حوزه‌های روانی و اجتماعی، بطور قطع با جامعه مورد بررسی تفاوت‌های معنادار دارند.

یکی از بزرگترین خطاهای حاضر در حوزه‌های علوم روانی-اجتماعی، استفاده از ابزارهای، یافته‌ها و نظریات مبتنی بر پژوهش‌های خارج از جامعه هدف است. از نظر فنی، اعتبار نتایج حاصل از یک پژوهش تنها تا زمانی که شرایط سنجش یکسان باشد، برقرار است. به محض تغییر جامعه، به دلیل تغییر اساسی متغیرهای اجتماعی، نتایج و نظریات قبلی بی‌اعتبار بوده و لازم است مجدداً برای اعتباریابی اقدام شود.

استفاده از تکنولوژی روز:

مزیت و برتری متخصصان امروزی، به میزان و عمق دانش آنها نیست، بلکه به توان و هوشمندی آنها در درک درست، ترکیب بدیع، و استفاده از شیوه‌های جدید و بروز پژوهش است. در این میان، استفاده از ابزارهای سنجش کامپیوتری شاید مهمترین نقطه قوت پژوهش‌های پیشرو هستند. روش‌های تحقیق در کلیت خود تغییری نکرده‌اند، اما روش‌های محاسباتی و آماری بخصوص در تحلیل نتایج پیشرفت‌های چشمگیری نموده‌اند.

کاربردهای روش‌های تصمیم‌گیری چندمعیاره (MCDA/MCDM)، استفاده از برنامه‌های کامپیوتری (همچون زبان R، MATLAB، GNU Octave، Python) برای اجرای تحلیل‌های آماری داده‌ها، انبارسازی داده‌ها، داده‌کاوی، روندیابی، هوش مصنوعی، یادگیری ماشینی، یادگیری عمیق و …، درک جدیدی از رویدادها به پژوهشگران می‌دهند.

بسیاری از مواردی که در ظاهر با روش‌های سنتی آماری (شاخص‌های گرایش مرکزی همچون آزمون t، تحلیل واریانس، همبستگی، و …) بی‌معنا و یا حتی ناشناخته هستند، طی پردازش‌های نوین آماری بخصوص کاربرد هوش مصنوعی، معنادار و جهت‌دارند. ترکیب منطق فازی در محاسبات علوم انسانی، داده‌ها را به سمت انسانی شدن و دوری از دیدگاه ۰/۱ پیش برده و نتایج را با صحت و دقت بالاتری ارائه خواهد نمود.

مطالعه منظم

پژوهش بدون مطالعه و مرور پژوهش‌های دیگر متخصصان، بویژه در حوزه‌های علوم انسانی (حوزه‌های روانی-اجتماعی) امری دور از عقل است. متاسفانه به دلیل بیسوادی متخصصان در زمینه سایر زبان‌ها (بخصوص ندانستن انگلیسی، و آلمانی) در بسیاری از موارد متخصصان حوزه‌های روانشناسی و جامعه‌شناسی از علم روز دنیا بی‌خبرند و هنوز در نظریه‌هایی سیر می‌کنند که چندین دهه است منسوخ شده‌اند. افزون بر این، اکثر پژوهش‌ها به دلیل بی‌خبری از کار دیگران، ابداع مجدد چرخ از نو است و تنها هدر دادن بودجه‌های پژوهش محسوب می‌شود.

اجرای آزمایشی طرح‌ها

اجرای آزمایشی طرح‌ها (پایلوت) یکی از بهترین راه‌های مدیریت نتایج پژوهش برای بهینه‌سازی اقدامات مداخله‌ی و درمانی در حوزه‌های روانی-اجتماعی است. در پایلوت، طرح حاصل از بررسی خط پایه و سنجش متغیرها، ابتدا بر نمونه بسیار محدودی اجرا می‌شود تا درستی آن مشخص شود. در صورت صحت، بر نمونه‌های بزرگتر اجرا شده و نتایج آن بتدریج با گسترش جوامع مورد بررسی قابلیت تعمیم برای اصلاح کلی جامعه را خواهند داشت.

تقریباً در تمامی علوم دقیق، این کار صورت می‌گیرد. شاهد مثال پایلوت، صنایع خودروسازی، هواپیماسازی، و صنایع الکترونیک، و صنایع نرم‌افزار کامپیوتری هستند که در ابتدا نمونه‌هایی با نام آلفا و بتا طراحی و به بوته آزمایش گذاشته می‌شوند. پس از آزمایش و خطایابی و اصلاح در چندین مرحله، اقدام به ساخت نمونه نهایی شده و در صورت صحت نمونه نهایی، کار تولید انبود آغاز خواهد شد.

محدود بودن علم و نتایج علمی

همانطور که پیشتر بیان شد، هیچ بخشی از علم قطعی نیست و تعصب جز برای اجرای روش علمی، سودمند نمی‌باشد. لازم است متخصصان و پژوهشگران به یاد داشته باشند روش علمی بر مبنای درصدی از احتمال در شرایطی خاص، پیش‌بینی بروز نتایجی خاص را می‌نماید.

پس تمامی پژوهش‌ها محدودیت داشته مبتنی بر وجود متغیرهایی خاص برای صحت احتمالی خود هستند. همانطور که هیچ دارویی بر همه بیماران یکسان اثر نمی‌کند و حتی آن دارو ممکن است در زمان‌های مختلف هم اثر یکسان بر یک فرد نداشته باشد، مداخلات روانی-اجتماعی هم به همین سان، از جهانشمولی به دورند.

پیچیدن نسخه واحد برای همه در همه اوقات، نصیحت‌های کلیدی و کارگشای همیشگی، قطعی بودن نتایج پژوهش در سراسر تاریخ، و… همه نشانه عملی غیر علمی، جاهلانه و بطور کلی لمپنیزم علمی هستند. پژوهشگران باید در تمامی اوقات به محدودیت‌های پژوهش خود واقف بوده و تلاش کنند همچون خط پایه، سیر اقدامات مداخله‌ای و درمانی در حوزه‌های روانی-اجتماعی را متناسب با افراد، جوامع، سازمان‌ها، و واحدهای هدف تغییر دهند.

بخش اول بهینه‌سازی علوم روانی-اجتماعی : اقدامات مداخله‌ای و درمانی


دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *